نسل سوخته
بتشکن آمد و بتخانه ی نیرنگ بساخت
مسجدِ بتکده را با کفن و سنگ بساخت
خرقه ی اهرمن و صومعه را زنده نمود
از جوانان وطن مرده ی آونگ بساخت
آتش جنگ که در باور و فرهنگ نبود
ناگهان شعله ی بیهوده ی این جنگ بساخت
اوکه تکبیر برایش چو ندا بود ز عرش
با صدای خفقان نغمه و آهنگ بساخت
نسل ایرانِ جوان را به ره دین بسوخت
روح افسرده ای از مردم دل تنگ بساخت
او خودش همچو بتی بود ز بتها بدتر
زانکه با دست خدا مسلخی از چنگ بساخت
آن همه از ره آیین خرافات بگفت
تا ازین خرقه ی شوم دام سیه رنگ بساخت
همچو آن دفتر بی معنی پندار تباه
بهر کشتاربشر مکتب و فرهنگ بساخت
بتشکن !تو بت و سالوس خرافات شدی
که وجود تو براین میهن ما ننگ بساخت
منصور فرزادی
No comments:
Post a Comment